۱۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۶

کند ز جوهر معنی مرا بیان عارض
دهد ز خوبی باطن مرا نشان عارض

دعای قامت او سرو می کند در باغ
خوشم به گل که خبر می دهد از آن عارض

غبار چهرهٔ جانان نه خط مشکین است
که آه سینهٔ ما کرده جا بر آن عارض

اگر بود قلم قدرتش ز دست افتد
مصوری که کشد ناز آن چنان عارض

چو زلف دست دهد مو به مو پریشانی
هر آن دلی که بیاویزدش بر آن عارض

نقاب چهرهٔ جانان برای چشم بد است
ز چشم پاک نظر کی کند نهان عارض

چه کوری است که انکار صورتش دارند
که با وجود سعیدا شده عیان عارض
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.