هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به بیان احساسات شاعر نسبت به معشوق می‌پردازد. شاعر از بی‌وفایی گل و دل‌بستگی خود به باغ سخن می‌گوید، قد و روی معشوق را به سرو و گل تشبیه می‌کند و از مستی نرگس‌های چشم او یاد می‌کند. در پایان نیز به خلق و مروت معشوق اشاره کرده و می‌گوید کسی که وسعت میدان خلق را بگردد، دیگر در میان مردم آرامش نخواهد یافت.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و ترکیبات به کار رفته در شعر ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۱۵

نه پنبه از پی راحت گذاشتم بر داغ
فتیله ای است که آتش گذاشتم به چراغ

نشین به سایهٔ مژگان و [سرفرازی] کن
ز چشم خویش در آیینه تازه دار دماغ

ز عندلیب شنیدیم بی وفایی گل
نه آن قدر که کشد دل دگر به گوشهٔ باغ

نظر به سایهٔ مژگان فتاد و دانستم
که سایه بان رخ خویش [کرده ای] پر زاغ

ز قد و روی تو بوده است سرو و گل را آب
ز چشم مست تو نرگس گرفته است ایاغ

نشان خلق و مروت تو از که می پرسی
زمانه ای که بر خود نمی دهند سراغ

کسی که وسعت میدان خلق را گردید
میان خلق سعیدا دگر ندید فراغ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.