هوش مصنوعی: این متن شعری است که از رنج‌های عشق و ستم‌های روزگار سخن می‌گوید. شاعر از درد دل، غم، و جفای چرخ فلک شکایت می‌کند و به عشق و فداکاری در راه آن اشاره دارد. همچنین، از پاکی دل و دامن و همت والای انسان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و جفای روزگار ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۴۳۳

کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک
دیده ای کو که نباشد ز جفایش نمناک

از لگدکوب زمین را به زمان پردازم
می زنم چرخ که در چرخ درآید افلاک

لاله گردیدم و رعنا شدم و گل گشتم
سینه ام داغ و رخم زرد و گریبان صد چاک

جگر شیر شود آب در آن حلقهٔ زلف
چیست دل تا نشود خون به خم آن فتراک

تا به لطف سخن ما برسی می باید
خردی تیز و دل نازک و طبع چالاک

ای فلک پست مبین همت انسان را باش
تا کجا رقص کنان می رود این ذره به خاک

چون دو آیینهٔ بی زنگ بود روی به روی
نظر پاک ز من از تو دل و دامن پاک

گرچه در عشق سعیدا همه خون است ولیک
هر که سر داد در این راه از آن راه چه باک
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.