۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۸

ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه قال
که آب بی توحرام است باده با تو حلال

کنایه ای به جهان پیر کاملی می گفت
که لایق است بجز عاشقی ز اهل کمال؟

خیال زاهد و ما بر نقیض یکدگر است
که او به ذکر جلال است و ما به فکر جمال

کسی که تشنه لب بیخودی است می داند
که لای باده نکوتر بود ز آب زلال

جمال پاک تو پرورده است قد تو را
در آفتاب نهال تو یافته است کمال

نه از برای تو آیینه رونما گشته
که بهر سینهٔ بی کینه گشته است مثال

ز دست عشق سعیدا مباد شکوه کنی
که گر چو نال شوی از جفای یار منال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.