هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از سعیدا بیان‌گر مفاهیمی مانند گذرایی دنیا، اهمیت اهل دل، ناپایداری کمال مادی، و ضرورت نرم‌خویی برای رشد معنوی است. شاعر با اشاره به داستان یوسف و تأکید بر تقدیر الهی، از رنج‌های روحی و جستجوی حقیقت می‌گوید و شعر را به آب زلال تشبیه می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربه‌های انسانی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان توسعه یافته‌تر است.

شمارهٔ ۴۳۹

بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالجلال
چار دیواری است بر پا لیک در دست خیال

اول و آخر نمی باشد به پیش اهل دل
حرف ماضی و مضارع را مپرس از اهل حال

یوسف مصری ز [خواری] شد عزیز روزگار
بی زوال ای دوست این جا کی کسی یابد کمال

کسجده کی جایز بود با صد خیال غیر حق
بی غبار دل جبین را بر جبین خاک مال

از قضا هر چیز می بینی بجز تقدیر نیست
گر رسد زخمی ز دست کس به پیش کس منال

هر که دیدم ز عصیانش ندامت می کشد
بیشتر از طاقت خود می کشم من انفعال

تخم عرفان سبز کی گردد ز خاک سخت دل
نرمی بسیار می باید که روید این نهال

بسکه خون صاف در فکر سخن دل خورده است
شعر می گویم سعیدا لیک چون آب زلال
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.