۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۰

اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد و آل
هر چه افتد در کف دریا بود رزق حلال

گرد کلفت روشنی بخش ضمیر عارف است
خاکساران را غبار تن بود وجه کمال

عاشقان را نشکند پرهیز جز دیدار دوست
روزی آیینه موقوف است بر عکس جمال

ترک دنیا کردگان را دل ز کلفت فارغ است
در نمی یابد رخ آیینه را گرد ملال

پیش آن جمعی که قدر وصل را دانسته اند
حرف در ترک دو عالم می رود نی ترک مال

رمز خاموشی نمی دانند غیر از خامشان
کس نمی فهمد زبان لال را جز گوش لال

یا برو ز اهل حقیقت باش یا ز اهل مجاز
کی به یک جا راست می آید سعیدا حال و قال؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.