۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۲

بگذاشتم چو مهر نشانی ز دود دل
گردون مثال طاق روانی ز دود دل

پرهیز کز حقیقت خود کرده ام روان
مانند شعله روح روانی ز دود دل

با صد هزار تعبیه اش نقش بسته ام
چون آسمان شکسته کمانی ز دود دل

تا در هوای قامت او سوخت سرکشید
در باغ سینه سرو روانی ز دود دل

دایم ز آه، سینهٔ عشاق روشن است
هرگز ندیده ایم زیانی ز دود دل

هرگز نسوخت خاطر یاران به حال ما
کردیم بی حساب بیانی ز دود دل

داریم همچو لاله سعیدا در این چمن
از چشم زخم داغ نهانی ز دود دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.