هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر درد و رنج شاعر در راه عشق است. او از فداکاریهای خود برای معشوق میگوید، از سوختن مانند پروانه در شعله عشق تا تحمل رنجهای فراوان. شاعر به مقام شهید عشق رسیده و رازهای دل را تنها با معشوق در میان میگذارد. در نهایت، نالههای عاشقانهاش را به گوش عرش میرساند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعارههای پیچیده و بیان درد و رنج عشق که درک آنها برای مخاطبان جوانتر دشوار است.
شمارهٔ ۴۶۵
هدف برای خدنگ تو جان خود بردم
به پای بوس هما استخوان خود بردم
قدم خمیده و من در پی کشیدن آه
گرفته گوشه و زور از کمان خود بردم
زدم به شعله چو پروانه رخت هستی را
غبار حادثه از دودمان خود بردم
حدوث برد مرا تا به بارگاه قدم
رهی به سوی یقین از گمان خود بردم
چه نسبت است که پرسد ز حال من معشوق
به گوش دل سخنی از زبان خود بردم
شهید عشقم و دل را به کف گرفته روان
به جان سپاری سرو روان خود بردم
خدنگ غمزه دلم را به نیش پیکان برد
به دوست پی ز دل خون چکان خود بردم
میان این همه اغیار آشکارا من
نهاده در دل و راز نهان خود بردم
ز دست عشق که دادم به هیچ جا نرسید
به گوش عرش سعیدا فقان خود بردم
به پای بوس هما استخوان خود بردم
قدم خمیده و من در پی کشیدن آه
گرفته گوشه و زور از کمان خود بردم
زدم به شعله چو پروانه رخت هستی را
غبار حادثه از دودمان خود بردم
حدوث برد مرا تا به بارگاه قدم
رهی به سوی یقین از گمان خود بردم
چه نسبت است که پرسد ز حال من معشوق
به گوش دل سخنی از زبان خود بردم
شهید عشقم و دل را به کف گرفته روان
به جان سپاری سرو روان خود بردم
خدنگ غمزه دلم را به نیش پیکان برد
به دوست پی ز دل خون چکان خود بردم
میان این همه اغیار آشکارا من
نهاده در دل و راز نهان خود بردم
ز دست عشق که دادم به هیچ جا نرسید
به گوش عرش سعیدا فقان خود بردم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.