هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از داغ غم عشق، فقر معنوی، و ریاکاری زاهدها شکایت دارد، اما در عین حال، از عشق خود به عنوان گنجینه‌ای ارزشمند یاد می‌کند. همچنین، او به شب‌های جمعه و شیرینی آن‌ها اشاره می‌کند که برایش از قند هم شیرین‌تر است. در نهایت، شاعر خود را گدایی می‌داند که در باطن گنجینه‌ای از عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از واژه‌ها و مفاهیم مانند «فقر سواد الوجه» یا «دلق ریایی» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۴۷۵

به دل، ‌داغ غم عشق بت پرکینه ای دارم
نه داغ است این که از جان رونما آیینه ای دارم

چو مشکم نکهت «فقر سواد الوجه» می آید
از آن چون نافه بر تن خرقهٔ پشمینه ای دارم

تو ای زاهد ملمع کرده ای دلق ریایی را
من از لمعات داغ او مصفا سینه ای دارم

اگرچه تلخ دارد فکر شنبه کام طفلم را
ولی از قند شیرین تر شب آدینه ای دارم

ز بس کردم صفا در یاد آن معنی دل خود را
به تصویر خیالش خلوت آیینه دارم

گدایم گرچه در صورت سعیدا لیک در معنی
ز داغ بی شمار عشق او گنجینه ای دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.