۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۷

حال من این است غیر حال ندانم
عاشقم و رسم قیل و قال ندانم

ملک محبت کسی احاطه نکرده
مرتبه یادگیری عشق را کمال ندانم

در دل من سبز شد درخت محبت
تا چه ثمر بخشد این نهال ندانم

این همه رو زرد می کنند به دنیا
وه چه بلا شد به رنگ آل ندانم

محمل ایام بس شتاب روان است
تا به کجا می کشد مآل ندانم

زندگیم حلقه ای است بسته به زلفت
جز رخ و قد تو ماه و سال ندانم

چون ز خدا می رسد «الست» به گوشم
غیر «بلی» من دگر مقال ندانم

می شکند آنچه راست می کند از گل
بهر چه می سازد این کلال ندانم

پای خرد جانب تو کند [و] زبون است
خود بنمایی دگر جمال ندانم

در سر من شور طرفه ای است سعیدا
کیست نهان گشته در خیال ندانم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.