۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۵

با بتان من عشقبازی می کنم
عشق را من دلنوازی می کنم

بی محبت هر که میرد کافر است
هست تا جان عشقبازی می کنم

تا نیازی هست پیش او مرا
پیش غیرش بی نیازی می کنم

گر برد بالا به پایش اوفتم
پست سازد سرفرازی می کنم

دلق من از گریه تر شد خوب شد
خرقهٔ خود را نمازی می کنم

در محبت چاره ای با آن که نیست
باز فکر چاره سازی می کنم

ساحت میدان وسیع افتاده است
من سعیدا ترکتازی می کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.