هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و محبت به معشوق خود سخن میگوید و بیان میکند که بدون محبت زندگی بیمعناست. او از پایبندی به معشوق و فداکاری در راه عشق میگوید و حتی در سختیها به دنبال راهحلی برای حفظ این عشق است. شاعر همچنین از آزادی و گستردگی در میدان عشق سخن میگوید و خود را در این مسیر پیروز میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و فلسفی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۹۵
با بتان من عشقبازی می کنم
عشق را من دلنوازی می کنم
بی محبت هر که میرد کافر است
هست تا جان عشقبازی می کنم
تا نیازی هست پیش او مرا
پیش غیرش بی نیازی می کنم
گر برد بالا به پایش اوفتم
پست سازد سرفرازی می کنم
دلق من از گریه تر شد خوب شد
خرقهٔ خود را نمازی می کنم
در محبت چاره ای با آن که نیست
باز فکر چاره سازی می کنم
ساحت میدان وسیع افتاده است
من سعیدا ترکتازی می کنم
عشق را من دلنوازی می کنم
بی محبت هر که میرد کافر است
هست تا جان عشقبازی می کنم
تا نیازی هست پیش او مرا
پیش غیرش بی نیازی می کنم
گر برد بالا به پایش اوفتم
پست سازد سرفرازی می کنم
دلق من از گریه تر شد خوب شد
خرقهٔ خود را نمازی می کنم
در محبت چاره ای با آن که نیست
باز فکر چاره سازی می کنم
ساحت میدان وسیع افتاده است
من سعیدا ترکتازی می کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.