هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از احساسات عمیق خود سخن میگوید، از رنجها و غمهایش که مانند لاله از خون دلش رنگ گرفته است. او خود را با فلک و زمین مقایسه میکند و از دوگانگی ظاهر و باطن خود میگوید. با وجود نوشیدن باده، دلش آرام نمیگیرد و از شادیهای ظاهری نیز غمگین است. او از پیروی همیشگی از شاه سخن میگوید و آرزو میکند که در باغ سعید بسته شود تا از خارهای ندامت در امان بماند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار است. همچنین استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۹۶
می سزد گر کله خویش به سر کج بینم
من که چون لاله ز خون دل خود رنگینم
چون فلک نی به هوای دل خود در چرخم
چون زمین بار جهان می کشم و تسکینم
ظاهرم رنگ دگر دارد و باطن دیگر
بدنم گرچه ز خاک است به جان سنگینم
باده چون نوشم و دلجمع چسان بنشینم
من که از شادی بسیار چو گل غمگینم
فرس فکر نرانم به هوای رخ کس
دایماً پیروی شاه کند فرزینم
بسته بادا در آن باغ سعیدا بر من
که خلد خار ندامت به کف گلچینم
من که چون لاله ز خون دل خود رنگینم
چون فلک نی به هوای دل خود در چرخم
چون زمین بار جهان می کشم و تسکینم
ظاهرم رنگ دگر دارد و باطن دیگر
بدنم گرچه ز خاک است به جان سنگینم
باده چون نوشم و دلجمع چسان بنشینم
من که از شادی بسیار چو گل غمگینم
فرس فکر نرانم به هوای رخ کس
دایماً پیروی شاه کند فرزینم
بسته بادا در آن باغ سعیدا بر من
که خلد خار ندامت به کف گلچینم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.