هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف عشق و حضور معشوق در همه چیز می‌پردازد. او در طبیعت، در جام و شیشه، و در همه چیز جلوه‌های معشوق را می‌بیند. همچنین، به وفاداری و دوستی اشاره می‌کند و اینکه همه چیز را با نگاهی عاشقانه می‌نگرد. در پایان، شکرگزاری می‌کند که همه چیز را به عنوان تجلی معشوق می‌بیند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و مفاهیم عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۴۹۸

من نه این آب روان از لب جو می بینم
نفس اوست که من از دم او می بینم

آنچه در جام، جم از دور تماشا می کرد
گاه در شیشه و خم گه به سبو می بینم

با وجودی که نه بیش است و نه کم از کم و بیش
هر طرف می نگرم جلوهٔ او می بینم

توبه زلف و خط و [خالی] گرو و من به نگاه
تو ز گل رنگ و رخ و من همه او می بینم

هر کجا پیرهن دوستی و مهر و وفاست
چاک گردیده ز دست تو رفو می بینم

نظر از خویشتن آن روز که برداشته ام
شکر ایزد که سعیدا همه او می بینم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.