هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از پریشانی و تحولات درونی خود سخن می‌گوید. او از حالت غنچه به گل تبدیل می‌شود و از بی‌تحملی به تحمل می‌رسد. همچنین، از رنج‌ها و دشواری‌های زندگی می‌گوید اما در نهایت به امید و روشنایی می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و تحول درونی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و پریشانی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۰۱

از پریشانی نه سرگردان چو کاکل می شوم
غنچه ام هر گه پریشان می شوم گل می شوم

نیست در بی رحمیش حرفی، همین در کشتنم
او تحمل می کند من بی تحمل می شوم

خار خشکم باغبانا آتشی بر من بزن
باد اگر دامن زند ز اهل تجمل می شوم

گر نمایم [خار] در چشم عزیزان دور نیست
من که آخر خود چراغ صبحم و گل می شوم

آه در دل، خاک بر سر، رو به صحرا می کنم
خوش بسامان می روم یار توکل می شوم

از پریشانی سعیدا نیستم غمگین که من
غنچه ام هر گه پریشان می شوم گل می شوم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.