۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۴

عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم
این مرغ زیر بال و پر است و ندیده ایم

غافل نشسته ایم ز شمشیر باز دهر
گویا به پیش رو سپر است و ندیده ایم

از بس خیال روی تو حیرت فزوده است
چون نور دیده در نظر است و ندیده ایم

ما را حدیث دوست به دست فراق داد
خوش وعده ها که در خبر است و ندیده ایم

آن کس که دست بر سر همیان نهاده است
در زیر بار تا کمر است و ندیده ایم

چون مردم دو چشم در این تکیه گاه، یار
با ما همیشه سر به سر است و ندیده ایم

گردیده ایم جمله ولی روی یار را
از مهر برهنه تر است و ندیده ایم

سوی بت زمانه سعیدا به سهو هم
تا گردنش در آب زر است و ندیده ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.