هوش مصنوعی: این شعر از سعیدا بیانگر نادیده گرفتن حقایق و زیبایی‌های اطراف ماست. شاعر از غفلت انسان در برابر واقعیت‌های زندگی، عشق و دوستی می‌گوید و اشاره می‌کند که ما بسیاری از چیزها را نمی‌بینیم یا نمی‌خواهیم ببینیم. همچنین، انتقادی به دنیای مادی و بت‌پرستی زمانه دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و تمثیل‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۵۰۴

عالم تمام یک نظر است و ندیده ایم
این مرغ زیر بال و پر است و ندیده ایم

غافل نشسته ایم ز شمشیر باز دهر
گویا به پیش رو سپر است و ندیده ایم

از بس خیال روی تو حیرت فزوده است
چون نور دیده در نظر است و ندیده ایم

ما را حدیث دوست به دست فراق داد
خوش وعده ها که در خبر است و ندیده ایم

آن کس که دست بر سر همیان نهاده است
در زیر بار تا کمر است و ندیده ایم

چون مردم دو چشم در این تکیه گاه، یار
با ما همیشه سر به سر است و ندیده ایم

گردیده ایم جمله ولی روی یار را
از مهر برهنه تر است و ندیده ایم

سوی بت زمانه سعیدا به سهو هم
تا گردنش در آب زر است و ندیده ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.