اشک یتیم
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
بله، حالا درست است. این شعر بسیار معروف و پرمعنی از پروین اعتصامی است که در آن به نقد ظلم و بیعدالتی پادشاهان پرداخته. در این شعر، پروین به زیبایی تضاد بین قدرتهای ظاهری و رنج مردم را نشان میدهد و میگوید که کسانی که در جایگاه قدرت هستند، بسیاری اوقات حقیقت را نمیپذیرند و ظلم را در حق مردم میکنند. این شعر همچنین به اهمیت توجه به درد و رنج یتیمان و مظلومان اشاره میکند و یادآور میشود که گاهی زیبایی واقعی و گوهر حقیقی در جایی دیگر است، نه در تاج پادشاهان.
شعری بسیار تاثیرگذار و پر از پیامی انسانی که هنوز هم در زمان ما همچنان برای خوانندگان اهمیت دارد.