۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۲

تا به کی خاطر من واله و شیدا باشد؟
در بیابان غمت بی سر و بی پا باشد؟

در بیابان تمنای تو صد جان بجویست
راه عشقست که بی میل و محابا باشد

دل ما طالب حسنست، چه شاید گفتن؟
حسن عشقست که او احسن حسنا باشد

رو مگردان تو ازین عشق،که این عشق خدا
نا گزیریست که اندر همه اشیا باشد

روز محشر،که سراز خاک لحد بردارم
جان و دل را هوس عشق و تولا باشد

گر ترا صفوت جان هست،به انصاف بگو:
عشق و مستوری و مستی چه تمناباشد؟

عقل اگر علت اولی بود از قول حکیم
عشق اولیست که او علت اولا باشد

جان شیرین به همه حال بباید دادن
خاصه با درد تو،کانا حسن و اولا باشد

گفتم: از عشق چه راهست به عقل؟ای دل و دین
گفت: قاسم، ز ثری تا به ثریا باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.