۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۳

با هیچ رسید این صفت باده فروشان
دایم ز سر سود شود مایه گریزان

تا کش ز چه باشد؟ مگر از باغ بهشتست؟
خنبش چه مقامست؟ بگو :روضه رضوان

اندر ته خم چیست، بگو: دردی دردست
خشت سر خم چیست؟ بگو: لعل بدخشان

هرکس که خورد باده کند عربده آغاز
و آن کس که نخوردست طلب کار و خروشان

در باده فروشی در می حاصل ما نیست
جز نعره و فریاد و خروشیدن مستان

از سود و زیان غلغل مستانه تمامست
خوش نعره مستانه! خوشا حالت رندان!

خنبش بلقب گفتم و سرپوش بدان خم
نی خم سفالینه، بگو لجه عمان

ای جان، همه هشیاری تو غایت بعدست
تا مست نگردی نشود کار تو آسان

هان! تا ننهی پای درین راه بغفلت
چون غرقه بخونند درین کوچه دلیران

هر روز ز روی دگرم روی نماید
پس شانه زند زلف که شانست درین شان

قاسم، هم مردان خدا مست خموشند
هان! تا نکنی غلغله در بزم خموشان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.