هوش مصنوعی: در این متن، سلیمان با مورچه‌ای مواجه می‌شود که با زحمت زیاد بار سنگینی را حمل می‌کند. سلیمان به مورچه پیشنهاد می‌دهد که به قصر او بیاید و از نعمت‌هایش بهره‌مند شود، اما مورچه با افتخار و قناعت، پیشنهاد او را رد می‌کند و بیان می‌کند که از زندگی ساده و مستقل خود راضی است و نیازی به کمک دیگران ندارد. این متن بر ارزش قناعت، استقلال و تلاش شخصی تأکید دارد.
رده سنی: 12+ این متن حاوی مفاهیم عمیق اخلاقی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. کودکان زیر 12 سال ممکن است نتوانند به طور کامل پیام‌های نهفته در متن را درک کنند.

سعی و عمل

براهی در، سلیمان دید موری
که با پای ملخ میکرد زوری

بزحمت، خویش را هر سو کشیدی
وزان بار گران، هر دم خمیدی

ز هر گردی، برون افتادی از راه
ز هر بادی، پریدی چون پر کاه

چنان در کار خود، یکرنگ و یکدل
که کارآگاه، اندر کار مشکل

چنان بگرفته راه سعی در پیش
که فارغ گشته از هر کس، جز از خویش

نه‌اش پروای از پای اوفتادن
نه‌اش سودای کار از دست دادن

بتندی گفت کای مسکین نادان
چرائی فارغ از ملک سلیمان

مرا در بارگاه عدل، خوانهاست
بهر خوان سعادت، میهمانهاست

بیا زین ره، بقصر پادشاهی
بخور در سفرهٔ ما، هر چه خواهی

به خار جهل، پای خویش مخراش
براه نیکبختان، آشنا باش

ز ما، هم عشرت آموز و هم آرام
چو ما، هم صبح خوشدل باش و هم شام

چرا باید چنین خونابه خوردن
تمام عمر خود را بار بردن

رهست اینجا و مردم رهگذارند
مبادا بر سرت پائی گذارند

مکش بیهوده این بار گران را
میازار از برای جسم، جان را

بگفت از سور، کمتر گوی با مور
که موران را، قناعت خوشتر از سور

چو اندر لانهٔ خود پادشاهند
نوال پادشاهان را نخواهند

برو جائیکه جای چاره‌سازیست
که ما را از سلیمان، بی نیازیست

نیفتد با کسی ما را سر و کار
که خود، هم توشه داریم و هم انبار

بجای گرم خود، هستیم ایمن
ز سرمای دی و تاراج بهمن

چو ما، خود خادم خویشیم و مخدوم
بحکم کس نمیگردیم محکوم

مرا امید راحتهاست زین رنج
من این پای ملخ ندهم بصد گنج

مرا یک دانهٔ پوسیده خوشتر
ز دیهیم و خراج هفت کشور

گرت همواره باید کامکاری
ز مور آموز رسم بردباری

مرو راهی که پایت را ببندند
مکن کاری که هشیاران بخندند

گه تدبیر، عاقل باش و بینا
راه امروز را مسپار فردا

بکوش اندر بهار زندگانی
که شد پیرایهٔ پیری، جوانی

حساب خود، نه کم گیر و نه افزون
منه پای از گلیم خویش بیرون

اگر زین شهد، کوته‌داری انگشت
نکوبد هیچ دستی بر سرت مشت

چه در کار و چه در کار آزمودن
نباید جز بخود، محتاج بودن

هر آن موری که زیر پای زوریست
سلیمانیست، کاندر شکل موریست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سرو سنگ
گوهر بعدی:سفر اشک
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.