۱۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴

آنکه گرداند ز ما دانسته راه خویش را
کاش می آموخت برگشتن نگاه خویش را

انتقام فتنه از بیباکی من می کشد
خوی حسن از عشق می داند گناه خویش را

سرزمین جلوه صیاد ما دام بلاست
در طلسم افکنده چشمش صیدگاه خویش را

روز محشر قاتل ما را نشان دیگر است
می کند مست خموشی دادخواه خویش را

شام تنهایی اسیر از آتش سودای اوست
کرده صبح مشرق دل دود آه خویش را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.