۳۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸

چون شدستی ز من جدا صنما
ملتقی لم ترکت فی ندما

حق میان من و تو آگاه است
هو یکفی من الذی ظلما

ور به دست تو آمده است اجلم
قد رضیت بما جری قلما

گشت فانی ز خویش چون عطار
گفت غیر از وجود حق عدما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.