۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۲

نکند گر چه کسی گوش به فریاد کسی
هیچ کافر نکشد منت امداد کسی

هر چه می گویی از آن عربده جو می آید
آه از آن دم که به افسون رود از یاد کسی

بیش از این هم چه کند صنعت آیینه گران
درس بینش نتوان خواند به امداد کسی

رفتم از خاطرش اما نفسی بی من نیست
نتوان برد فراموشیم از یاد کسی

شعله داد از نفسی خرمن هستی بر باد
نکند رو به خرابی دل آباد کسی

یک سخن بر ورق دفتر ایجاد بس است
تا قیامت نشود هیچ کس استاد کسی

هست اقلیم محبت ستم آباد اسیر
هیچ کس شکوه نکرده است زبیداد کسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.