۳۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۲

آنکه چندین نقش ازو برخاسته است
یارب او در پرده چون آراسته است

چون ز پرده دم به دم می تافته است
هر دو عالم دم به دم می‌کاسته است

چون شود یک ره ز پرده آشکار
تو یقین دان کان قیامت خاسته است

محو گردد در قیامت زان جمال
هر که نقشی در جهان پیراسته است

ذره‌ای معشوق کی آید پدید
چون دو عالم پر زر و پر خواسته است

در قیامت سوی خود کس ننگرد
چون جمال آن چنان آراسته است

ذره‌ای گشت است ظاهر زان جمال
شور از هر دو جهان برخاسته است

ای فرید اینجا چه خواهی کار و بار
راه تو نادانی و ناخواسته است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.