هوش مصنوعی: این متن بیانگر عشق عمیق و سوزان شاعر به معشوق است. شاعر از دشواری‌های عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که از ازل، جانش به عشق معشوق گرایش داشته است. او همچنین از رسیدن به وصال بی‌وصف معشوق و سردرگمی عقل در این راه سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر خود را مانند مرغی نیم‌جان توصیف می‌کند که در دام عشق گرفتار شده است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۷

تا که عشق تو حاصل افتادست
کار ما سخت مشکل افتادست

آب از دیده‌ها از آن باریم
کاتش عشق در دل افتادست

در ازل پیش از آفرینش جسم
جان به عشق تو مایل افتادست

جان نه تنهاست عاشق رویت
پای دل نیز در گل افتادست

سالکان یقین روی تو را
بارگاه تو منزل افتادست

من رسیدم به وصل بی وصفت
عقل را رای باطل افتادست

کس نگوید که این چرا وز چیست
زانکه این سر مشکل افتادست

فتنه عطار در جهان افکند
چاه، ماروت بابل افتادست

دل عطار بر دلت مثلی
مرغکی نیم بسمل افتادست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.