هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حیدر شیرازی، احساسات عمیق عاشقانه، وفاداری، ترس از دست دادن و درد عشق را بیان می‌کند. شاعر از دل‌سوختگی، عشق به معشوق و حالات روحی خود سخن می‌گوید و از یاران می‌خواهد تا زنگار دل را بزدایند. همچنین، اشاره‌ای به تغییر حالات پیر مسجد و گرفتاری‌های عاشق دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اصطلاحات ادبی و نیاز به درک شعری، این متن را برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب می‌سازد. همچنین، برخی مضامین مانند درد عشق و دل‌سوختگی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۴ - و له ایضا

تا دست دلم دامن دلدار گرفته ست
جان در نظر یار وفادار گرفته ست

ترسم که جهان جمله به یکبار بسوزد
کآتش ز دلم در در و دیوار گرفته ست

آن پیر که بد معتکف مسجد جامع
امروز وطن بر در خمار گرفته ست

ای صیقلیان! زنگش ازین دل بزدایید
کآن آینه حیف است که زنگار گرفته ست

گفتی که گرفتی نکنم گر بخوری می
چون است که امروز دگر بار گرفته ست؟

آن کو به همه عمر نشد عاشق رویی
دق بر من مسکین گرفتار گرفته ست

یاران! به سر یار که در عالم معنی
حیدر دلش از مردم اغیار گرفته ست
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳ - جواب
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵ - در فراق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.