هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، توصیفی از معشوق و احساسات شاعر نسبت به اوست. شاعر از زیبایی‌های معشوق، مانند موهایش و لب‌هایش، سخن می‌گوید و عشق و ایمان خود را به او بیان می‌کند. همچنین، شاعر از دردهای عشق و غم‌هایش می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که عهدشکنی نکند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است نیاز به دانش ادبی بیشتری داشته باشند.

شمارهٔ ۴۳ - و له ایضا

نگار عهد شکن بی وفای دوران است
بیا و دور رخش را ببین که دور آن است

خطش چو خضر و دو زلفش بسان ظلمات است
ولی لب و دهنش همچو آب حیوان است

دمی که در نظرم آن نگار دلجوی است
شبی که در برم آن راحت دل و جان است

بهار و باده و معشوق و چنگ و بانگ دف است
بهشت و کوثر و حور و قصور و رضوان است

کمند زلف تو چون درکشم که دلگیرست؟
دهان تنگ تو چون بنگرم که پنهان است؟

به کفر زلف تو ایمان خویش تازه کنم
که کفر زلف توام ماورای ایمان است

کسی که روی بگرداند از تو، بی دین است
هر آنکه سجده ی رویت کند مسلمان است

ز بار غصه و باران غم که می بارد
چه بار بر دل من حاصل است و بار آن است

تو عهد مشکن و پیمان، چو عاشقی حیدر
که یار عهدشکن سخت سست پیمان است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲ - و له ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴ - و له ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.