هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد فراق و عشق ناکام سخن می‌گوید. او از گریه‌هایش، یاد یار، و رنج‌های روحی خود می‌نویسد و از طبیعت و اساطیر عاشقانه مانند فرهاد و لیلی برای بیان احساساتش استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات ادبی و اساطیری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۴۷ - و له ایضا

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است

به یاد لعل تو، بی چشم مست میگونت
ز جام غم می لعلی که می خورم خون است

ز مشرق سر کوی، آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند طالعم همایون است

حکایت لب شیرین کلام فرهادست
شکنج طره ی لیلی مقام مجنون است

دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی!‏
که رنج خاطرم از جور دور گردون است

از آن نفس که ز چنگم برفت رود عزیز
کنار دیده ی من همچو رود جیحون است

چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است

ز بیخودی طلب یار می کند حیدر
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶ - و له ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸ - و له ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.