۲۰۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸ - و له ایضا

به ناز اگر ز در آن سرو ناز باز آید
به صید کردن مرغ دلم چو باز آید

به ناز در چمن جان خود کنم جایش
اگر به طرف چمن همچو سرو ناز آید

به مجلسی اگر آن رود را به چنگ آرم
چو رود، کار من بی نوا بساز آید

کسی که دیده به محراب ابرویت افکند
به پیش قبله ی روی تو در نماز آید

بر آنکه روز رخت را شبی نظاره کند
دل رمیده ی من در شب دراز آید

هر آنکه رشته ی مهر تو در دلش باشد
چو شمع از آتش مهر تو در گداز آید

ز غصه حیدر آشفته دل به پای طلب
همیشه بر سر کوی تو از نیاز آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷ - و له ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹ - و له ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.