هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد و آرزوی عاشقی است که از معشوق خود می‌خواهد به او توجه کند، رنج‌هایش را پایان دهد و با وصال خود او را سعادتمند سازد. شاعر از جفاهای معشوق شکایت دارد و از او می‌خواهد که با لطف و مهربانی رفتار کند. در پایان، شاعر به حیدر (امام علی) متوسل می‌شود و از او می‌خواهد که دعایش را اجابت کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۵۸ - و له ایضا

خواهم که حاجت من بیدل روا کنی
خواهم که با وصال خودم آشنا کنی

از فخر پای بر سر هفت آسمان نهم
روزی اگر نظر به من بینوا کنی

تا کی کمان چاچی ابرو کشی به من
تا کی به تیر غمزه مرا مبتلا کنی

در چین زلف خویش مرا ره نمی دهی
اصل تو از خطاست، از آن رو خطا کنی

ای ترک تنگ چشم جفاکار جنگجو!‏
با عاشقان خویش چرا ماجرا کنی؟

در صفه ی صفا به تو دارم توقعی
کز روی لطف با من مسکین صفا کنی

و آن گه شوی طبیب من زار ناتوان
وز لعل خویش درد دلم را دوا کنی

حیدر اگر دعاش کنی منتی منه
داعی دولتی، چه شود گر دعا کنی؟

ور خلق روزگار زنندت به تیغ تیز
شاید اگر حوالت آن با خدا کنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷ - و له ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹ - مجارات
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.