هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید. او از عشق به معشوق، رنج‌های عاشقی، و آرزوی وصال می‌سراید و خود را همچون سیاوش و رستم می‌داند که در راه عشق مجروح و افتاده است. او از طبیب دل کمک می‌خواهد اما درمانی نمی‌یابد و در نهایت، خود را فدای معشوق می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌های ادبی و مفاهیم عمیق عرفانی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۶۹ - و له ایضا

تا کی من سرگردان در عشق تو درمانم
ای عشق تو در جانم، وی درد تو درمانم!‏

خواهم که به کام دل در پیش تو بنشینم
خواهم که مراد جان از لعل تو بستانم

از تیغ تو مجروحم گر خود چو سیاووشم
وز دست تو افتادم گر رستم دستانم

از سینه ی چون سیمت وز دیده ی شوخ تو
با سینه ی بریانم، با دیده ی گریانم

بر پیش طبیب دل افتاده و رنجورم
درمان دل مسکین ای خواجه نمی دانم

من روی تو می جویم من ماه نمی بینم
من وصل تو می خواهم من قصه نمی خوانم

در کوی وفاداران چون حیدر بی سامان
گر خون دلم ریزی، بادا به فدا جانم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸ - جواب شیخ
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰ - و له ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.