هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن یک شخصیت اعجمی با دشنه‌ای خون‌آلود وارد جمعی از خرقه‌پوشان می‌شود و بدون توجه به کسی، بر دل پیرمردی ضربه‌ای می‌زند و او را از قید خودی و ننگ رها می‌کند. سپس این شخصیت ناپدید می‌شود و پیرمرد به جست‌و‌جوی حقیقت می‌پردازد. در نهایت، متن به رنج‌ها و اسرار زندگی اشاره می‌کند و از سرگشتگی و پستی جان عطار اظهار تأسف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۶۸

وشاقی اعجمی با دشنه در دست
به خون آلوده دست و زلف چون شست

کمر بسته کله کژ برنهاده
گره بر ابرو و پر خشم و سرمست

درآمد در میان خرقه‌پوشان
به کس در ننگرست از پای ننشست

بزد یک دشته بر دل پیر ما را
دلش بگشاد و زناریش بربست

چو کرد این کار ناپیدا شد از چشم
چون آتش پاره‌ای آن پیر در جست

درآشامید دریاهای اسرار
ز جام نیستی در صورت هست

خودی او به کلی زو فرو ریخت
ز ننگ خویشتن بینی برون رست

جهان گم بد درو اما هنوز او
بدان مطلوب خود عور و تهی دست

چو مرغ همتش زان دانه بد دور
قفس از بس که پر زد خرد بشکست

ببرید و نشان و نام از او رفت
ندانم تا کجا شد در که پیوست

ازین دریا که کس با سر نیامد
اگر خونین شود جان جای آن هست

دلی پر خون درین هیبت بماندست
فلک پشتی دو تا در سوک بنشست

دریغا جان پر اسرار عطار
که شد در پای این سرگشتگی پست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.