هوش مصنوعی: این متن به موضوع وحدت وجود و رابطه انسان با خدا می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که همه چیز در جهان تجلی خداوند است و هر آنچه غیر از اوست، در حقیقت وجود مستقلی ندارد. او از رنج‌ها و دردهای بی‌پایان انسان می‌پرسد و به این نکته اشاره می‌کند که اگر انسان به عشق الهی زنده است، چرا باید از درد و رنج در عذاب باشد. در نهایت، شاعر به فنا شدن جان در ذات الهی اشاره می‌کند و از ناآگاهی انسان نسبت به حقیقت وجود خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا در ذات الهی و وحدت وجود ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۱

گر جمله تویی همه جهان چیست
ور هیچ نیم من این فغان چیست

هم جمله تویی و هم همه تو
و آن چیست که غیر توست آن چیست

چون هست یقین که نیست جز تو
آوازهٔ این همه گمان چیست

چون نیست غلط کننده پیدا
چندین غلط یکان یکان چیست

چون کار جهان فنای محض است
چندین تک و پوی در جهان چیست

بر ما چو وجود نیست ما را
چندین غم و درد بی کران چیست

چون زنده به جان نیم به عشقم
پس زحمت جان درین میان چیست

جان در تو ز خویشتن فنا شد
زان بی خبر است جان که جان چیست

عطار ضعیف را ازین سر
جز گفت میان تهی نشان چیست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.