۲۰۸ بار خوانده شده

بخش ۴۰ - در بیان اینکه مکث در دنیا بر هرکس محال است

هان نپنداری که چون آید بسر
عمر تو انجام یابد این سفر

تا در این وادی تو هستی گام زن
آخرین گامت در آن باشد وطن

نی فزاید بعد از آنت مایه ای
نی فزون گردد تورا پیرایه ای

این سخن نزدیک دانایان خطاست
نزد دانا این سفر بی انتهاست

می روی منزل به منزل تا ابد
در دو عالم لیس للسیر الاحد

هم به دنیا هم به عقبا ای قوی
می روی و می روی و می روی

آنچه گردد منتهی در این جهان
آن عمل باشد عمل باشد بدان

این عمل لیک ای عمو آبستن است
پس نژاد پاکش اندر مخزن است

می نشاند ای برادر هر عمل
کودکان ماه رویت در بغل

همچنین هر کودکی که در شکم
طفل دیگر هست زاید بی الم

پس در این عالم دواسبه می روی
سوی مقصد زان دو مرکب می دودی

آن یکی باشد عملهای درست
وان دگر نسل عملهای نخست

لیک در عقبی عمل شد چون تمام
نامه ی اعمال را آمد ختام

زاده ی اعمال دنیا اندران
نسلها دارد پیاپی بیکران

فرق این دان ای رفیق نکته دان
در میان این جهان و آن جهان

فرق دیگر هست بین العالمین
کان بود از مقتضای نشأتین

وان همینستی که چون نبود روا
در سرای آخرت مرگ و فنا

زاده ی اعمال دنیا گر بماند
تا که رخت خود به آن عالم کشاند

از برای آن دگر نبود زوال
هست با هم نسل آن را اتصال

از پی همزادگانش می رسد
هست نسلا بعد نسل تا ابد

لیک دنیا جای مرگست و نفاد
هم در آنجا کون باشد هم فساد

زاده ی اعمال چون دیگر نژاد
هست اندر معرض کون و فساد

تربیت کردی گر آن را روز و شب
هم نگهبانیش از کسر و عطب

تا بماند سالم از چشم بداک
تا نیابد ره بدان حبط و هلاک

گردد آبستن به نسلی خوبتر
یک سلاله آورد محبوبتر

لیک گر غافل شدی زان نیکزاد
تا دمیدی هر زمانش مینماد

گرد او گیرند واغولان و دیو
تاکشندش سوی خود از مکر و ریو

پس نمایندش هلاک اینست حبط
پس بسر زن دستها کاینست حبط

هین نگویی چون سفر بی انتهاست
هم مسافر را به رنج و هم عناست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۹ - حکایت در سیر و سلوک بسوی حق
گوهر بعدی:بخش ۴۱ - در بیان آنکه چون سفر را نهایت نیست لازم می آید سبکبار و چالاک بود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.