۱۹۵ بار خوانده شده

بخش ۱۱۵ - اتمام اذان مرحوم میرقدس سره و احرام بستن به نماز

آمد از بام و به گنبد پا نهاد
اندر آنجا رو به کعبه ایستاد

پشت بر بت روی بر بت آفرین
کرد و دست انداخت بر حبل المتین

چشمش اندر بتکده دل در حرم
اندرون پرنور بیرون از ظلم

گفت اقامت کرد نیت پس دو دست
برد بالا و به فرض احرام بست

چونکه گفت الله اکبر ناگهان
شد بلند آواز تکبیر از بتان

از بت و بتخانه و دیوار و در
از زمین و سقف و اشتیهای زر

بلکه از هر خشت و هر سنگ و رخام
هم ز فرش و زینت و زیور تمام

غلغل تکبیر چندان شد بلند
که زمین حیران شد و چرخ استمند

از پس تکبیر میر ارجمند
خویش را بیرون از آن گنبد فکند

پابرهنه چون برون از خانه جست
سقف و بنیادش همه درهم شکست

سقف و دیوارش همه شد سرنگون
پایه اش افتاد و بشکستش ستون

سنگ و خشت و آجرش شد ریز ریز
جا نماند از آن بناها هیچ چیز

شد غباری و غبارش باد برد
روزگار آن بتکده از یاد برد

بت پرستان را همه خرد و کلان
مانده انگشت تحیر بر دهان

جملگی را رفته از سر هنگ و هوش
پس بیکبار آمدند اندر خروش

کی دریغا عمرمان بر باد رفت
عمرمان نی بر طریق داد رفت

ای دریغا ما ز حق غافل شدیم
ما پرستار بت باطل شدیم

هرچه می خواهی بود باطل جز او
نشهد ان لاالله غیره

پس همه توحید گویان فوج فوج
رو بسوی میر کردند همچو موج

کای امیر پاک دین و پاک رای
ما بری از بت شدیم و بت ستای

ما گواهانیم بر توحید حق
توبه توبه ای امیر از ما سبق

پس سوی بتخانه ها برتاختند
جمله بتها را بخاک انداختند

آتشی هر گوشه ای افروختند
یا صمدگویان صنم را سوختند

هرکجا بتخانه ویران ساختند
طرح مسجد جای آن انداختند

همچو آن نصرانیان اندر هری
که شدند از دین نصرانی بری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۴ - در بیان حکایت میرفندرسکی و کفار روم و فرنگ
گوهر بعدی:بخش ۱۱۶ - رجوع به تتمه حکایت مرد شوریده ی هروی و اهل کلیسا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.