۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱

دانی که یار حاجت ما کی روا کند
چون تیغ را به گردن ما آشنا کند

دی داد پیر میکده فتوی که لازم است
بی عشق هرکه کرده نمازی قضا کند

ای پیک کوی یار به صیاد ما بگوی
بهر خدا مرا بکشد یا رها کند

ما را چو قبله ابروی یارست در نماز
باید امام شهر به ما اقتدا کند

ما لطف و قهر را همه آماده ایم، لیک
تا طبع یار زین دو کدام اقتضا کند

رند خراب طی کند این راه پرخطر
تا شیخ فکر کفش و عصا و ردا کند

مفتی بخورد خون یتیمان شهر و باز
بیچاره ناله از کمی اشتها کند

مطلب بر است چونکه صفایی رضای دوست
خواهد جفا نماید و خواهد وفا کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.