هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و آرزوهایش می‌گوید. او آرزو می‌کند که شب تیره‌اش سحری داشته باشد تا ناله‌هایش اثری بگذارد. از اسارت در دام هوس و عشق نافرجام می‌نالد و آرزو می‌کند که معشوق به او توجه کند. شاعر از رنج عشق و دوری می‌گوید و بیان می‌کند که در وجودش جز درد عشق چیزی نیست. در پایان، به ناصحی اشاره می‌کند که پندهایش بی‌اثر بوده است.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۵

ای کاش شب تیره ی ما را سحری بود
تا در سحر این ناله ی ما را اثری بود

آزادی ام از دام هوس نیست، ولیکن
صیاد مرا کاش به صیدش گذری بود

یک دیده گشودیم به روی تو و بستیم
چشم از دو جهان و چه مبارک نظری بود

از بیم ملامت رهم از میکده بسته ست
از خانه ی ما کاش به میخانه دری بود

اجزای وجودم همه کاویدم و دیدم
در هر رگ و هر پی ز غمت نیشتری بود

کردم طلب مرغ دل از عشق و نشان داد
دیدم که به کنج قفسی مشت پری بود

از خون شدن دل زغم او چه غمم بود
گر دلبر ما را ز دل ما خبری بود

باز است به فتراک تو این دیده ی حسرت
ای کاش مرا لایق تیرت سپری بود

ناصح که مرا پند همی داد «صفایی»
امید اثر داشت، عجب بی بصری بود!
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.