هوش مصنوعی: این متن عرفانی و عاشقانه، به بیان رابطه‌ی عمیق و عاشقانه‌ی جان با معشوق (که می‌تواند نمادی از خدا یا عشق الهی باشد) می‌پردازد. در این شعر، جان به عنوان پروانه‌ای توصیف می‌شود که در شعله‌ی عشق می‌سوزد و در این راه، معنا و هویت خود را می‌یابد. عشق به معشوق، درمان همه‌ی دردها و پاسخ به همه‌ی جستجوهای جان است. در نهایت، شاعر بیان می‌کند که عشق، فراتر از جهان مادی است و درک آن، نیازمند گذر از محدودیت‌های دنیوی است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیازمند بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالانی مناسب است که توانایی درک مفاهیم انتزاعی و عرفانی را دارند.

غزل شمارهٔ ۱۳۰

تا دل ز کمال تو نشان یافت
جان عشق تو در میان جان یافت

پروانهٔ شمع عشق شد جان
چون سوخته شد ز تو نشان یافت

جان بود نگین عشق و مهرت
چون نقش نگین در آن میان یافت

جان بارگه تورا طلب کرد
در مغز جهان لامکان یافت

جان را به درت نگاهی افتاد
صد حلقه برو چو آسمان یافت

هر جان که به کوی تو فرو شد
از بوی تو جان جاودان یافت

فریاد و خروش عاشقانت
در کون و مکان نمی‌توان یافت

از درد تو جان ما بنالید
درمان تو درد بی‌کران یافت

چون درد تو یافت زیر هر درد
درمان همه جهان نهان یافت

هرچیز که جان ما همی جست
چون در تو نگاه کرد آن یافت

هر مقصودی که عقل را بود
در شعلهٔ روی تو عیان یافت

عطار چو این سخن بیان کرد
بیرون ز جهان بسی جهان یافت
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.