هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن می‌گوید. او از دل‌های عاشق و جان‌های شیفته‌ای می‌گوید که از عشق و جمال معشوق سرشار شده‌اند. شاعر از قدرت سحرآمیز نگاه و کلام معشوق و تأثیر آن بر عقل و دل عاشقان سخن می‌گوید. همچنین، او از زیبایی‌های ظاهری معشوق مانند موهای سیاه و لب‌های سرخ او یاد می‌کند و این زیبایی‌ها را با عناصر طبیعی و اسطوره‌ای مقایسه می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۱

دل کمال از لعل میگون تو یافت
جان حیات از نطق موزون تو یافت

گر ز چشمت خسته‌ای آمد به تیر
زنده شد چون در مکنون تو یافت

تا فسونت کرد چشم ساحرت
جامه پر کژدم ز افسون تو یافت

سخت‌تر از سنگ نتوان آمدن
لعل بین یعنی دلش خون تو یافت

تا فشاندی زلف و بگشادی دهن
عقل خود را مست و مجنون تو یافت

ملک کسری در سر زلف تو دید
جام جم در لعل گلگون تو یافت

قاف تا قاف جهان یکسر بگشت
کاف کفر از زلف چون نون تو یافت

جمله را صدباره فی‌الجمله بدید
هیچش آمد هرچه بیرون تو یافت

تا دل عطار عالم کم گرفت
رونق از حسن در افزون تو یافت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.