هوش مصنوعی:
شاعر در مدرسه با چند فرزانه نشست و پیمانی بست. اما امروز با نگاهی به گذشته، خود را دیوانهای میبیند که به میخانه پناه برده و در پای خم شراب افتاده است. دیوانگان دیگر او را میبینند و به او شراب میدهند. شاعر با نوشیدن شراب، از عهدهای گذشته خود تبری میجوید و سرانجام شکر خدا را به جا میآورد که از این گروه رسته است.
رده سنی:
18+
متن شامل مفاهیم عرفانی و نمادین مانند شراب و میخانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم تصوف دارد.
شمارهٔ ۲۲
در مدرسه دی با دو سه فرزانه نشستم
پیمان پی بشکستن پیمانه ببستم
امروز چو نیکو به حقیقت نگرستم
دیدم که به دیروز چه دیوانه شده ستم
سرگشته و حیران سوی میخانه دویدم
در پای خم افتادم و در زود ببستم
دیدند چنینم دوسه دیوانه و گفتند
دیوانه ای آیا تو؟ بگفتم بله هستم
گفتند به هم چاره ی این چیست، یکی شان
پر کرد ز می ساغری و داد به دستم
گفتم چکنم؟ گفت بپیما و میندیش
گفتم که کند عهده ی آن عهد که بستم؟
گفتا پی کفاره ی آن، جام دگر نوش
من نیز دو صد عهد به این حیله شکستم
بگرفتم از او جامی و جام دگر از پی
نوشیدم و برخاستم و راست نشستم
سر سوی فلک کردم و گفتم که «صفایی»
صد شکر خدا را که ازین طایفه رستم
پیمان پی بشکستن پیمانه ببستم
امروز چو نیکو به حقیقت نگرستم
دیدم که به دیروز چه دیوانه شده ستم
سرگشته و حیران سوی میخانه دویدم
در پای خم افتادم و در زود ببستم
دیدند چنینم دوسه دیوانه و گفتند
دیوانه ای آیا تو؟ بگفتم بله هستم
گفتند به هم چاره ی این چیست، یکی شان
پر کرد ز می ساغری و داد به دستم
گفتم چکنم؟ گفت بپیما و میندیش
گفتم که کند عهده ی آن عهد که بستم؟
گفتا پی کفاره ی آن، جام دگر نوش
من نیز دو صد عهد به این حیله شکستم
بگرفتم از او جامی و جام دگر از پی
نوشیدم و برخاستم و راست نشستم
سر سوی فلک کردم و گفتم که «صفایی»
صد شکر خدا را که ازین طایفه رستم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.