هوش مصنوعی: این متن به مفاهیم عرفانی و فلسفی مانند عشق، فقر، مرگ، هجران، وحدت وجود، و رابطه‌ی انسان با عالم هستی می‌پردازد. شاعر از ناتوانی انسان در درک کامل این مفاهیم و جست‌وجوی بی‌پایان او برای یافتن معنا و درمان دردهای وجودی سخن می‌گوید. همچنین، به وحدت عالم و نقش آفتاب غیب در روشنایی کفر و ایمان اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و هجران ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۲

پیشگاه عشق را پیشان که یافت
پایگاه فقر را پایان که یافت

در میان این دو ششدر کل خلق
جمله مردند و اثر زیشان که یافت

رخنه می‌جویی خلاص خویشتن
رخنه‌ای جز مرگ ازین زندان که یافت

ذره‌ای وصلش چو کس طاقت نداشت
قسم موجودات جز هجران که یافت

ذره‌ای این درد عالم سوز را
در زمین و آسمان درمان که یافت

آفتاب آسمان غیب را
در فروغش کفر با ایمان که یافت

چون بتافت آن آفتاب آواز داد
کان هزاران ذره سرگردان که یافت

ابر بر دریا بسی بگریست زار
لیک دریا گشت و آن باران که یافت

گشت مستهلک درین دریا دو کون
گر کفی گل بود و ور طوفان که یافت

چون دو عالم هست فرزند عدم
پس وجودی بی سر و سامان که یافت

چون دو عالم نیست جز یک آفتاب
ذره‌ای در سایه‌ای پنهان که یافت

چون همه مردند و می‌میرند نیز
آب حیوان زین همه حیوان که یافت

بر فلک رو این دم از عیسی بپرس
تا خری رهوار بی پالان که یافت

صد هزاران چشم صدیقان راه
گشت خون‌باران همه، باران که یافت

صد هزاران جان صدیقان راه
غرقهٔ این راه شد جانان که یافت

ای فرید از فرش تا عرش مجید
ذره‌ای هستی درین دیوان که یافت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.