هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر بیان میکند که اگر دهقان بود، تمام درختان باغ را به تاک تبدیل میکرد و از انگورهای آن شراب میساخت. او با شوق و ذوق فراوان به تهیه و نوشیدن شراب میپردازد و از این فرآیند لذت میبرد. در پایان، شاعر اشاره میکند که اگر چیزی در ته پیمانه باقی مانده باشد، آن را به عنوان هدیه به دیگران میبخشد.
رده سنی:
18+
محتوا شامل اشارههای مستقیم به مصرف شراب و مستی است که برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نیست.
شمارهٔ ۳۱
راست گویم من اگر خود مرد دهقان بودمی
هر درختی غیر تاک از باغها بدرودمی
پس به جای هر درختی تا ککی بنشاندمی
نیز صد تاک دگر بالله بر آن افزودمی
بهر هر تاکی پس از میخانه چون ببریدمی
وانگهی از خم بهر جو چشمه ای بگشودمی
تا نگه دارم من از چشم بدان پاکان تاک
نی به روز و نی به شب یک لحظه ای نغنودمی
چونکه آنها را به کام دل به بار آوردمی
دانه ی انگور آنها را به کس ننمودمی
چیدمی انگور آن بر دوش خود بگرفتمی
پس ره میخانه با بار گران پیمودمی
پس به دست خود همه انگورها افشردمی
کردمی در خم سر آن را به گل اندودمی
وانگهی هم روز و هم شب پای خم بنشستمی
از شعف گاهی به پای خم سر خود سودمی
چون رسیدی باده اول سجده ی حق کردمی
نی همین سجده، نمازی هم بر آن افزودمی
از نشاط و شوق آنگه دوره ای رقصیدمی
بوسه بر خم دادمی آنگه سرش بگشودمی
پس از آن می یک دو کف بر خویشتن افشاندمی
خرقه و سجاده خود را به می آلودمی
پس لب خود بر لب خم با ادب بنهادمی
آنچه بودی من در آن پیمانه سان پیمودمی
در ته آن ای «صفایی» چیزی ار ماندی به جای
حسبة لله تورا هم جرعه ای بخشودمی
هر درختی غیر تاک از باغها بدرودمی
پس به جای هر درختی تا ککی بنشاندمی
نیز صد تاک دگر بالله بر آن افزودمی
بهر هر تاکی پس از میخانه چون ببریدمی
وانگهی از خم بهر جو چشمه ای بگشودمی
تا نگه دارم من از چشم بدان پاکان تاک
نی به روز و نی به شب یک لحظه ای نغنودمی
چونکه آنها را به کام دل به بار آوردمی
دانه ی انگور آنها را به کس ننمودمی
چیدمی انگور آن بر دوش خود بگرفتمی
پس ره میخانه با بار گران پیمودمی
پس به دست خود همه انگورها افشردمی
کردمی در خم سر آن را به گل اندودمی
وانگهی هم روز و هم شب پای خم بنشستمی
از شعف گاهی به پای خم سر خود سودمی
چون رسیدی باده اول سجده ی حق کردمی
نی همین سجده، نمازی هم بر آن افزودمی
از نشاط و شوق آنگه دوره ای رقصیدمی
بوسه بر خم دادمی آنگه سرش بگشودمی
پس از آن می یک دو کف بر خویشتن افشاندمی
خرقه و سجاده خود را به می آلودمی
پس لب خود بر لب خم با ادب بنهادمی
آنچه بودی من در آن پیمانه سان پیمودمی
در ته آن ای «صفایی» چیزی ار ماندی به جای
حسبة لله تورا هم جرعه ای بخشودمی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.