هوش مصنوعی: این متن به موضوع عرفان و فلسفه می‌پردازد و بر اهمیت رهایی از تعلقات دنیوی و رسیدن به نیستی و حقیقت وجود تأکید می‌کند. شاعر از خواننده می‌خواهد که از خودخواهی و تعلقات مادی دوری کند و به سمت معنویت و حقیقت حرکت نماید. همچنین، متن به گذر زمان و ضرورت استفاده بهینه از عمر اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. این مفاهیم برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است قابل درک نباشد و نیاز به تفکر و تأمل بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۵

هر دل که ز عشق بی نشان رفت
در پردهٔ نیستی نهان رفت

از هستی خویش پاک بگریز
کین راه به نیستی توان رفت

تا تو نکنی ز خود کرانه
کی بتوانی ازین میان رفت

صد گنج میان جان کسی یافت
کین بادیه از میان جان رفت

راهی که به عمرها توان رفت
مرد ره او به یک زمان رفت

هان ای دل خفته عمر بگذشت
تا کی خسبی که کاروان رفت

ای جان و جهان چه می‌نشینی
برخیز که جان شد و جهان رفت

از جملهٔ نیستان این راه
آن برد سبق که بی نشان رفت

چون نیستی از زمین توان برد
کی هست توان بر آسمان رفت

محتاج به دانهٔ زمین بود
مرغی که ز شاخ لامکان رفت

عطار چو ذوق نیستی یافت
از هستی خویش بر کران رفت
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.