هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، زیبایی و جذابیت معشوق را توصیف می‌کند. شاعر از زلف معشوق به عنوان دام و دانه یاد می‌کند و زیبایی او را با خورشید و ماه مقایسه می‌کند. معشوق چنان زیباست که حتی ستارگان و خورشید نیز در مقابل جمال او مبهوت می‌مانند. شاعر همچنین به عجز خود در توصیف کامل زیبایی معشوق اشاره می‌کند و از ناتوانی در رسیدن به خیال او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۹

ای زلف تو دام و دانه خالت
هر صید که می‌کنی حلالت

خورشید دراوفتاده پیوست
در حلقهٔ دام شب مثالت

همچون نقطی سیه پدیدار
بر چهرهٔ آفتاب خالت

دل فتنهٔ طرهٔ سیاهت
جان تشنهٔ چشمهٔ زلالت

از عالم حسن دایه لطف
آورده به صد هزار سالت

رخ زرد و کبود جامه خورشید
سرگشتهٔ ذرهٔ وصالت

تو خفته و اختران همه شب
مبهوت بمانده در جمالت

تو ماه تمامی و عجب آنک
انگشت نمای شد هلالت

مرغی عجبی که می‌نگنجد
در صحن سپهر پر و بالت

چون در تو توان رسید چون کس
هرگز نرسید در خیالت

پی گم کردی چنانکه هرگز
کس پی نبرد به هیچ حالت

خواهد که بسی بگوید از تو
عطار ولی بود ملالت
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.