هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق عمیق و دردناک خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که دلش تنها برای عشق معشوق می‌تپد و هیچ چیز دیگری نمی‌تواند جای آن را بگیرد. شاعر از درد عشق و هجران می‌نالد و بیان می‌کند که این درد درمان‌ناپذیر است. او همچنین اشاره می‌کند که عشق او به معشوق آنقدر شدید است که حتی در روز قیامت نیز قابل محاسبه نیست.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۵۸

دلم در عشق تو جان برنتابد
که دل جز عشق جانان برنتابد

چو عشقت هست دل را جان نخواهد
که یک دل بیش یک جان برنتابد

دلم در درد تو درمان نجوید
که درد عشق درمان برنتابد

مرا در عشق تو چندان حساب است
که روز حشر دیوان برنتابد

ز عشقت قصهٔ گفتار ما را
یقین دانم که دو جهان برنتابد

اگر با من نمی‌سازی مسوزم
که یک شبنم دو طوفان برنتابد

چو پروانه دلم در وصل خود سوز
که این دل دود هجران برنتابد

دل عطار بر بوی وصالت
ز هجرت یک سخن زان برنتابد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.