هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و علاقه شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که دل و جانش از عشق معشوق آرام نمی‌گیرد و هیچ کس در جهان نمی‌تواند از عشق او شکیبایی کند. شاعر از ناتوانی خود در برابر این عشق و از درد فراق می‌نالد، اما تأکید می‌کند که این ناله‌ها نه از سر شکایت، بلکه از سر ناتوانی است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۹

دل ز هوای تو یک زمان نشکیبد
دل چه بود عقل و وهم جان نشکیبد

هر که دلی دارد و نشان تو یابد
از طلب چون تو دلستان نشکیبد

گرچه جهان را بسی کس است شکیبا
هیچ کسی از تو در جهان نشکیبد

ذرهٔ سودای تو که سود جهان است
سود دل آن است کز زیان نشکیبد

گرچه زبان را مجال یاد تو نبود
یک نفس از یاد تو زبان نشکیبد

چون نشکیبد ز آب ماهی بی آب
دیده ز ماه تو همچنان نشکیبد

مردم آبی چشم از آتش عشقت
بی رخت از آب یک زمان نشکیبد

گرچه بنالم ولی نه آن ز تو نالم
ناله کنم زانکه ناتوان نشکیبد

چون نرسد دست من به جز به فغانی
نیست عجب گر ز دل فغان نشکیبد

می‌نشکیبد دمی ز کوی تو عطار
بلبل گویا ز بوستان نشکیبد
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.