هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد عشق و دوری معشوق سخن می‌گوید. او از رنج‌های عشق و انتظار دیدار معشوق می‌نالد و آرزو می‌کند که معشوق به او توجه کند. شاعر همچنین از عواقب عشق و رنج‌های آن سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و انتظار ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۱

هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
تا بو که چو روز آید بر وی گذرت افتد

کار دو جهان من جاوید نکو گردد
گر بر من سرگردان یک دم نظرت افتد

از دست چو من عاشق دانی که چه برخیزد
کاید به سر کویت در خاک درت افتد

گر عاشق روی خود سرگشته همی خواهی
حقا که اگر از من سرگشته‌ترت افتد

این است گناه من کت دوست همی دارم
خطی به گناه من درکش اگرت افتد

دانم که بدت افتد زیرا که دلم بردی
ور در تو رسد آهم از بد بترت افتد

گر تو همه سیمرغی از آه دلم می‌ترس
کاتش ز دلم ناگه در بال و پرت افتد

خون جگرم خوردی وز خویش نپرسیدی
آخر چکنی جانا گر بر جگرت افتد

پا بر سر درویشان از کبر منه یارا
در طشت فنا روزی بی تیغ سرت افتد

بیچاره من مسکین در دست تو چون مومم
بیچاره تو گر روزی مردی به سرت افتد

هش دار که این ساعت طوطی خط سبزت
می‌آید و می‌جوشد تا بر شکرت افتد

گفتی شکری بخشم عطار سبک دل را
این بر تو گران آید رایی دگرت افتد
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.