هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از عطار نیشابوری است که در آن شاعر از عشق و جمال معشوق سخن می‌گوید. او از تأثیرات عمیق عشق بر وجود خود می‌گوید و از درد و رنجی که این عشق به همراه دارد. شاعر از تشبیهات زیبا و تصاویر شاعرانه برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۲

گر پرده ز خورشید جمال تو برافتد
گل جامه قبا کرده ز پرده به در افتد

چون چشم چمن چهرهٔ گلرنگ تو بیند
خون از دهن غنچه ز تشویر برافتد

بشکافت تنم غمزهٔ تو گرچه چو مویی است
یک تیر ندیدم که چنین کارگر افتد

گر بر جگرم آب نمانده است عجب نیست
کاتش ز رخت هر نفس اندر جگر افتد

گر چه دل من مرغ بلند است چو سیمرغ
لیکن چو دمت خورد به دام تو درافتد

گر گلشکری این دل بیمار کند راست
آتش ز لب و روی تو در گلشکر افتد

بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم
کین آتش از آن است که در خشک و تر افتد

من خاک توام پا نهم بر سر افلاک
چون باد، گرت بر من خاکی گذر افتد

بی یاد تو عطار اگر جان به لب آرد
جانش همه خون گردد و دل در خطر افتد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.