هوش مصنوعی: این متن شعری است که از ظلم و بیداد در ایران سخن می‌گوید. شاعر از نبود عدالت، ویرانی کشور، غم و اندوه مردم، و نبود آزادی و فریادرس شکایت دارد. همچنین به نبود اتحاد و وجود حزب‌های بی‌فرد اشاره می‌کند و از عشق و رنج‌های آن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین انتقادی اجتماعی و سیاسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین برخی از مفاهیم مانند ظلم، بیداد، و ناامیدی نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک دارند.

شمارهٔ ۷۵

دل در کف بیداد تو جز داد ندارد
ای داد که کس همچو تو بیداد ندارد

فریادرسی نیست در این ملک وگرنه
کس نیست که از دست تو فریاد ندارد

این کشور ویرانه که ایران بودش نام
از ظلم یکی خانه ی آباد ندارد

دل ها همه گردیده خراب از غم و اندوه
جز بوم در این بوم دل شاد ندارد

هر جا گذری صحبت جمعیت و حزب است
حزبی که در این مملکت افراد ندارد

دل در قفس سینه تن مرغ اسیریست
کز بند غمت خاطر آزاد ندارد

عشق است که صدپاره نماید جگر کوه
این گونه هنر تیشه ی فرهاد ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.