هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ درمانی برای درد عشق او وجود ندارد. شاعر از زیبایی‌های معشوق مانند موهایش، لب‌ها و خط خال‌هایش تعریف می‌کند و تأکید می‌کند که هیچ چیز در جهان به زیبایی معشوق نیست.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و زیبایی‌شناختی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۸۹

اگر درمان کنم امکان ندارد
که درد عشق تو درمان ندارد

ز بحر عشق تو موجی نخیزد
که در هر قطره صد طوفان ندارد

غمت را پاک‌بازی می‌بباید
که صد جان بخشد و یک جان ندارد

به حسن رای خویش اندیشه کردم
به حسن روی تو امکان ندارد

فروگیرد جهان خورشید رویت
اگر زلف تواش پنهان ندارد

فلک گر صوفییی پیروزه‌پوش است
ولی این هست او را کان ندارد

اگرچه در جهان خورشید رویش
به زیبایی خود تاوان ندارد

چو نتواند که چون روی تو باشد
بگو تا خویش سرگردان ندارد

چو طوطی خط تو بر دهانت
کسی بر نقطه صد برهان ندارد

سر زلف تو چون گیرم که بی تو
غمم چون زلف تو پایان ندارد

لبت خونم چرا ریزد به دندان
اگر بر من به خون دندان ندارد

فرید امروز خوش خوان‌تر ز خطت
خطی سرسبز در دیوان ندارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.