هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از مضامین مختلفی مانند عرفان، انتقاد اجتماعی و پند و اندرز استفاده میکند. شاعر از مستی و شراب به عنوان نمادی از غم و رهایی از دنیای مادی سخن میگوید. همچنین، به انتقاد از جامعه بیقانون و نادانی افراد میپردازد و از زیانرسانی به خلق و خطای در راه انتقاد میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که بدون تجربهٔ می (نماد حقیقت یا عرفان)، غمهای زندگی بیهوده بودهاند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به مستی و شراب ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۹۳
چون سبو در پای خم هر کس چو من سر سوده بود
همچو ساغر دورها از دست غم آسوده بود
پارسایان را ز بس مستی گریبانگیر شد
دامن هر کس گرفتیم از شراب آلوده بود
دودمان چرخ از آن روشن بود تا رستخیز
زانکه همچون آفتاب او را چراغ دوده بود
آنکه راه سود خود را در زیان خلق دید
از ره بیدانشی راه خطا پیموده بود
تا نخوردم می ندانستم که در ایام عمر
جز غم می آنچه می خوردم غم بیهوده بود
وای بر آن شهر بی قانون که قانون اندر آن
همچو اندر کافرستان مصحف فرسوده بود
آنکه در زنجیر کرد افکار ما را فرخی
در حقیقت آفتابی را به گل اندوده بود
همچو ساغر دورها از دست غم آسوده بود
پارسایان را ز بس مستی گریبانگیر شد
دامن هر کس گرفتیم از شراب آلوده بود
دودمان چرخ از آن روشن بود تا رستخیز
زانکه همچون آفتاب او را چراغ دوده بود
آنکه راه سود خود را در زیان خلق دید
از ره بیدانشی راه خطا پیموده بود
تا نخوردم می ندانستم که در ایام عمر
جز غم می آنچه می خوردم غم بیهوده بود
وای بر آن شهر بی قانون که قانون اندر آن
همچو اندر کافرستان مصحف فرسوده بود
آنکه در زنجیر کرد افکار ما را فرخی
در حقیقت آفتابی را به گل اندوده بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.